بشنو از نی چون حکایت میکند !
از استاد خلیل جوادی
دلم میخواد یــه سیب سرخ به دامن یــــــار بزنم ،
دامن اگــــه تنش نبــو د، سیــبو بــه شـلوار بزنم ،
وقتی یکی سازمی زنه من ازصداش خوشم میاد ،
دلم میخواد یـــه ناخنک به سیم گیتـــــــــار بزنم ،
کـــــــاش بذارن بــا یه الاغ برم تو بـــــانک مرکزی ،
تــــا میتو نم از او ن هزار یــــا بهش بـــــــار بزنم ،
دم دمیم، یه روز میخوام برم سراغ شـــــــــاعری ،
یه روز نی انبان و دهل ، یه روز میخوام تــار بزنم ،
مسائل خصوصیتــو بــــه من نگو ، اگـــــــــر بگی ،
عـــــادت من اینه برم تو کـــوچه ها جـــــــار بزنم ،
وقتی یه خواننده داره شعرو غلــــط چیز میکنه ،
دلم میخواد درجـــــــا پاشم کــلّه به د یــوار بزنم ،
میخوام با احمدی نــــــژاد بشینیم و صفـــا کنیم ،
اون برام آواز بخونــه منم براش تــــــــار بزنم ،
××××××××××
از استاد ابوالفضل زرویی نصر آباد
خانمی دوستدار شعر و سرود // از قضا پیش بنده آمده بود .
گفتمش بحث شعر ، شیرین است // ویژگیهای شعر خوب این است :
محکم و آبدار و پا برجا // گرم و احساسی و بلند و رسا ،
خانم از گفتههای من رنجید // سرخ شد ، بعد از آن که لب ورچید ،
گفت : ای بی حیا ، چه پررویی ! // وصف "آن" است این که میگویی !
هر کسی حرف را ، غنی و فقیر // می کند طبق میل خود تفسیر .
بالاخص طنز را که هست مدام // پر از ایهام و نکته و ابهام .
گر نویسی زکفش و دمپایی // باز برمیخورد به یک جایی !
شب ، نویسی ز آدمی مرده // صبح ، بینی به « زنده » بر خورده !
××××××××××
از دفتر شعر حضرت شیخ !
بشنو از نی چون حکایت میکند // از جوانیها شکایت میکند .
در جوانی روزگارم سخت بود // مندرس گویی مرا ماتحت بود !
گرچه بودم با سواد و اهل فن // لیک چونان مرده ای اندر کفن .
هر کجا رفتم مرا کاری نبود // بهر دردم یار و غمخواری نبود .
هر دکانی می گشودم بی نصیب // ورشکسته میشدم من عنقریب .
تا که یک شب شیخ ما "هالو" بگفت // رمز پیروزی به ما ارزان و مفت .
خود به ما آموخت در زیر لحاف // "تا" و "میم" اندر پس آن "لام" و "قاف" !
از تملق خارها گل میشود // بند تنبان بی گمان شل میشود .
از تملق گرگ چون آهو شود // عاشق اشتر یکی یابو شود .
با تملق قلب شیرین شاد کن // رخت دامادی تن فرهاد کن !
گر که بیکاری و هستی زن ذلیل // یا که پایت از قلم گشته علیل .
با تملق در حضور یک وزیر // میتوانی شد به پاکستان سفیر .
چاپلوسی گر کنی هستی مدیر // یا که در یک ماهنامه سر دبیر !
گر چه خر نزد تو افلاطون بُوَد // یا که زیبا تر ز تو میمون بود .
با تملق عالم شیمی شوی // یا مدل در "فاشیون تی وی" شوی !
نیک میگویم تو را پایان سخن // با یکی ایهام زیبا و خفن !
گر که در زیر گلویت نیزه هاست // دان نجات تو فقط در بیضه هاست !!
نطق بعد از دستور :: بدون هیچ توضیحی بخوانید دو جمله از سر مقاله کیهان امروز را ، و استامینوفن رافراموش نکنید ::
"آقای هاشمی رفسنجانی به این علت که اطمینان دارد در صورت نامزدی برای ریاست جمهوری یازدهم، صلاحیتش تأیید خواهد شد، نامزد نمیشود!"
" آقای خاتمی-برعکس آقای هاشمی- از آنجا که اطمینان دارد در صورت نامزد شدن قطعاً رد صلاحیت خواهد شد، کاندیدا نمیشود."
لطیفه خرکی ، از وبلاگ جوک تو جوک :: الکی به کسی نَگید درست میشه ، غصه نخور .......، درست نمیشه ضایع میشی ..... دیدم که میگما !